ژوانا عشقه مامان و بابایی
امروز روز 9 فروردینه مامانی و تو تازه از خواب بیدار شدی و داری تو تختت با وسایلت بازی میکنی. البته فکر کنم هنوز خوب خواب از سرت نپریده مامانی. عشقه من انقدر دوستت دارم که نمیتونم براش اندازه ایی به زبون بیارم. وقتی با چشمای ناز و متعجبت به اطرافت نگاه میکنی و دنبال من میگردی دلم میخواد خودمو فدات کنم. دوست ندارم زود بزرگ بشی، دلم میخواد به قدر کافی فرصت داشته باشم تا تو رو تو آغوشم بگیرم و تو هم به راحتی تو حلقه نوازش من جا بگیری.............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی