ژواناژوانا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

دختر کوچولوی ما

1سال و 2ماهگی ژوانا جونم

عزیزه دل مامان ماشالله هر روز بزرگتر میشی و خانوم تر. از کارای جدیدت یاد گرفتن کلمات انگلیسی هستش. تونستی با کمک مامان و بابا و تمرین های نسرین جون کلوات انگلیسی رو از روی فلش کارت بخونی. چند تا جمله هم یاد گرفتی مثل kiss me, Dont touch it, good night. عاشق پارک رفتنی و تاپ سواری، انقدر رو تاپ میشینی که خوابت میبره خوشگل مامان. هوا هم یه کمی سرد شده ولی با این حال من و بابایی تقریباً هر روز میبرمیت پارک. ژوانا و پسر عمش محمد مهدی که 4 ماه از ژوانا کوچیکتره. ...
26 مهر 1391

1سال و 1ماهگی دخترم

دختره قشنگم این ماه اسباب کشی داشتیم و از طبقه 4 اومدیم طبقه اول. یه تنوع خوبی بود برامون. تو اسباب کشی کلی خسته شدی و به خاطر اینکه پنجره باز بود شب یه کوچولو سرماخوردگی که خدا رو شکر الان حالت خیلی بهتره. هفته پیش با دوستای بابا رفتیم شمال که خیلی بهمون خوش گذشت. به تو هم خیلی خوش گذشت مخصوصا که دیگه از دریا نمیترسیدی و همش میخواستی بری تو آب بازی کنی. راستی این ماه کمی موهاتو کوتاه کردم که بعدش خیلی پشیمون شدم، آخه موهات خیلی قشنگ بودن. دیگه قول میدم موهاتو کوتاه نکنم. شن بازی با عرشیا ...
22 شهريور 1391

12 ماهگی دختر قشنگم و تولد یک سالگیش

عزیزه مامان تولد یکسالگی مبارک باشه. از روزی که پاهای کوچولوتو گذاشتی تو زندگی مامان و بابا یک سال گذشت. حالا دیگه میتونی با پاهای کوچیکت رو زمین راه بری و زندگی رو بیشتر از همیشه برای ما شیرین کنی. الان که کنارم هستی فکر میکنم اون موقع که نبودی من چه جور زندگی میکردم؟ چه جور هوای بدون اکسیژن تو رو نفس میکشیدم؟ ولی خدا رو شکر میکنم که الان کنارمونی و ازش میخوام همیشه سالم شاد باشی دختر کوچولوی مامانی. دیگه کامل راه میری و یه دندون دیگت هم دراومده عزیزه مامان. صدای حیوونا رو هم در میاری، صدای گاو، هاپو، جوجو، ببعی و کلاغ رو خیلی با مزه در میاری. بوس هم میفرستی و کلی کارای با مزه دیگه. یه جشن تولد کوچولو هم برات گرفتم که عکساشو واست م...
22 مرداد 1391

11 ماهگی دختره یکی و یدونم

ژوانای خوشگلم این ماه کارای زیادی تونستی یاد بگیری ماشالله انقدر باهوش و کنجکاوی که مدام دوست داری کارای جدید یاد بگیری. عزیزه دلم بالاخره بعد از کلی تلاش برای چهار دست و پا شدن تونستی با موفقیت چهار دست و پا بشی. هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا قبل از این خیز برمیداشتی و چهاردست و پا هم میشدی ولی نمیتونستی راه بری و بعد از چند ثانیه ولو میشدی روز زمین ولی بعد از 3 هفته تمرین سرسختانه تونستی موفق بشی. مامانی ایشالله تو تمام مراحل زندگیت همین طور پیروز و موفق باشی. یه اتفاق جدید دیگه هم دراومدن چهارمین دندونت بود عزیزم. بغل دندون قبلیت همون بالایی کنارش. تلویزیون دیدن هم از دست کانال عوض کردنای وقتو بی وقتت معضل...
27 تير 1391

10 ماهگی دختره نازم

دختره قشنگم روزها از پی هم میگذرد و من شاهد شکوفایی و رشد تک گل باغ زندگیم هستم. دلم میخواست تمام وقت زندگیمو بریزم به زیر پاهات و در تک تک لحظه ها پیشت باشم ولی از اینکه مجبورم چند ساعتی تو روز رو ازت دور بمونم خیلی ناراحتم. راستی مامانی سومین مروارید قشنگت هم از صدف اومد بیرون، مبارکت باشه نازنینم. دقیقاً دندون بالا وسطی داره تو دهن قشنگت میدرخشه. خدایا شکرت به خاطره این همه خوبیت، فرشته کوچولویی که برای ما از آسمون انتخاب کردی و فرستادیش روی زمین تا ازش مراقبت کنیم و کنارش طعم بهترین و شیرین ترین لحظات رو بچشیم بیش از همیشه ما رو به یاده لطف و بزرگیت میندازه و شکر تو زمزمه لب و دل ما شده.به خاطره این همه کرم و بزرگیت ازت ممن...
27 خرداد 1391

مادرم ناب ترین شعر و غزل، روزت مبارک

مادر كه باشي، با تمام غصه ها و نگراني هايي كه در دل داري، فرزندت را با مهرباني در آغوش مي گيري و سرش را روي شانه هايت مي گذاري و آرام مي گويي، نگران مباش...همه چيز درست خواهد شد ... من برايت دعا مي كنم. مادر كه باشي، با تمام زخم هاي تنت مرهم دردهاي فرزندت مي شوي. مادر كه باشي، گرچه خودت از سپيده صبح تا آن وقت شب چيزي نخورده اي اما بهترين سفره را براي فرزند گرسنه ات مي چيني. مادر كه باشي، لبخند بر لب در برابر سختي هاي روزگار سكوت مي كني، اما تمام هستي ات را مي گذاري تا يك لحظه فرزندت را شاد ببيني. مادر كه باشي، با تمام خستگي هاي تنت بستري براي آرامش فرزندت مي شوي. مادر كه باشي، بهشت...
23 ارديبهشت 1391