ژواناژوانا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

دختر کوچولوی ما

هفته 30 ام و روز پدر

1390/3/26 9:09
نویسنده : مامان و بابا
474 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 5شنبه 26 خرداد و تولد حضرت علی و روز پدر هستش. امسال واسه بابا حامدت هم مثل من با سالهای دیگه خیلی فرق داشت، چون حالا دیگه در آستانه پدر شدن بود و سرشار از انتظار برای در آغوش گرفتنه دخترش بود. حامد جان من و دخترمون روزت رو تبریک میگیم و از خدا میخوایم که سایه ات همیشه رو سرمون باشهقلبقلبماچ.

كنارم هستی براي روزي كه دستانم را در دستان مضطربت ميگذاري و ازت قول ميخواهم كه تا ابد كنارم بمانی؛

مردي كه پا به پايم در مغازه هاي شهر مي آيد تا وسواسهايم را براي خريد يك روسري ساده عاشقانه بپرستد؛

براي روزهايي كه پدر و مادرمان پير ميشوند و ميترسم كه دختر خوبي برايشان نبوده باشم، تو كنارم هستی تا خدمتشان كنيم و نترسم؛

براي ثانيه اي كه پدران و مادرانمان به بهشت ميروند تو كنارمی تا درد يتيمي را كمتر حس كنم مردي كه اشكهايم را ميبوسد و موهاي پريشانم را شانه ميزند، تویی؛

برا ي ثانيه اي كه فرشته اي از بهشت در من به امانت مي آيد، تویی كه كنارمی و من در آغوش تو هست كه مي آرامم؛

در تمام آن روزهای بارداري، وقتي از قيافه مي افتم و نميتوانم حتي درست راه بروم، تویی كه كنارمی و شبها تن خسته ام را در آغوش ميگيری؛

مردي كه دستانم را در آن لحظات پر درد و اميد تولد ميگيرد و عرق از پيشاني پر دردم پاك ميكند تویی؛

مردي كه شبهاي بيخوابي برايم قهوه و كيك شكلاتي مي اورد تا قصه زندگيم را گوش كند، تویی؛

مردي كه با دستان خسته اش، پاهاي خسته تر از اين زندگي سخت را، هر شب نوازش ميكند تا بيارامند تویی؛

مردي كه بلد نبود، اما دوست داشت ناخنهايم را لاك بزند تویی؛

كسيكه بارها و بارها نازم را ميكشد و قهرهايم را خريدار است هنوز تویی؛

مردي كه خسته از كار روزانه به ضريح چشمانم پناه مي آورد و من حاجت روايش ميكنم تویی؛

شبها كه مضطرب از خواب ميپرم و تو تاريكي در بسترت ميگردم كه ببينم هستی يا نه، نمیبينم...لمس میكنم تن مردي را كه سردي روزگار را به خاطر من به گرماي آغوشش مبدل كرده؛

اونيكه به خاطرم، ته اقيانوس وسط تاريكي و خطر ميرود تا صدفي به نامم بگشايد و شايد مرواريدي لايقم بيايد، تویی؛

روزي كه اولين موي سپيدم را در آينه ميبينم و اشك در چشمانم حلقه ميزند، تویی كه موهايم را در دستان مردانه ات جمع ميكنی و در آغوشت سفت ميفشاری و در گوشم زمزمه ميكنی كه:امروز دو برابر عاشقتم اي شراب كهنه ؛

روزي كه نگران چين و چروكهاي تازه از راه رسيده صورتم ميشوم، تویی كه بهترين زيبارويان عالم را با ثانيه اي با من بودن معاوضه نخواهی كرد؛

مردي كه در قنونتش سلامتي من و شادي روح مرا ميخواهد تویی؛

تو همه معنويتي هستي كه در زندگيم توشه بر گرفته ام؛

عشق تو دروازه ورود من به بيكران الهي بود...بك يا الله من هم تويي؛

بگذار نا محرمان بپندارند من كافرم...كفر و ايمان من تويي؛

پدر دختر تازه از راه رسیده ام تویی، منو دخترمون روزت را هزارن بار تبریک میگیم؛

از طرف ژوانا و مامانشlove28love28

 niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

دانيال
13 تیر 90 13:18
سلام من مامان دانيال هستم . خوشحال ميشم كه به سايت دانيال يه سري بزنيد متشكرم مامان مهربون
مامان نی نی گولو
31 تیر 90 20:25
سلام خیلی وقته آپ نکردین دخملمون دنیا اومده یا نه ؟؟ انشا الله سلامت باشید