ژواناژوانا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

دختر کوچولوی ما

شب یلدا

نی نی قشنگم شب یلدای امسال برام با شب یلداهای دیگه فرق داشت مامانی. با اینکه من و بابات هنوز از جمع سه نفریمون خبر نداشتیم ولی با اومدنت یه چیزایی رو تو وجودم احساس میکردم.  مثل همیشه نبودم و همش دوست داشتم یه گوشه ایی واسه خودم آروم بشینم و هیچ کاری نکنم ولی بابایی برای امشب مهمون دعوت کرده بود و قرار بود مامان نسرین و عمه هات بیان خونمون. ولی من وقتی رسیدم خونه طبق چند روز گذشته باز هم حس انجام هیچ کاریو نداشتم و همه زحمتای شب یلدا افتاد گردن بابایی و من و تو فقط استراحت کردیم.  بابایی رفته بود خرید آجیل شب یلدا و طبق معمول چون میدونست من باسلق خیلی دوست دارم برام یه عالمه باسلق خریده بود ولی بر خلاف همیشه اونا همشون موند رو دستش...
30 آذر 1389