هفته 37 ام
این هفته اومدیم خونه خودمون تا وسایل خودم و دختره قشنگمو جمع و جور کنم و آماده بشیم که هفته بعد بریم بیمارستان. از اینکه به زودی زود دخترمو میتونم بغل بگیرم واقعاً خوشحال بودم، یه حس عجیبی داشتم خیلی شیرین و دوست داشتنی بود البته کناره این احساسات خوبم یه دلشوره و استرس کمرنگ هم همیشه وجود داشت که یه کمی منو میترسوند. در هر صورت 17 مرداد اومدم خونه ماماجون و منتظر بودم تا ببینم دکتر چه روزی وقت عمل میده. 2شنبه 17 مرداد ماه سال 90 رفتیم دکتر و بعد از معاینه روز شنبه 22 مرداد رو برای تولد دخترم انتخاب کرد. من و بابات هم خوشحال و نگران اومدیم خونه تا خودمونو برای شنبه آماده کنیم. خدایا شکرت که دخترمون رو میتونم چند روزه دیگه بغل بگیریم. ...
نویسنده :
مامان و بابا
8:48